مستحب است در قنوت نماز این ذکر خوانده شود:
لا اله الا الله الحلیم الکریم لا اله الا الله العلى العظیم سبحان الله رب السموات السبع و ربّ الارضین السبع و ما فیهن و ما بینهن و ربّ العرش العظیم و الحمد للّه ربّ العالمین»
و نیز آیه شریفه: ربّنا اغفرلى و لوالدىّ و للمؤمنین یوم یقوم الحساب».
هم چنین آیه شریفه: رَبّنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهّاب»
در سجده خواندن این دعاها خوب است:
1- یا لطیف ارحم عبدک الضعیف، یا جلیل ارحم عبدک الذلیل».ای خدای مهربان به بنده ضعیفت رحم کن،ای خدای بزرگ ،به بنده ذلیلت رحم نما.
2- یا ولى العافیه، اسئلک العافیه، عافیه الدین والدنیا والاخره، بجاهِ محمدٍ و عترته الطاهره، صلواتک علیهم اجمعین».ایخدای صاحب عافیت از تو عافیت می خواهم برای دین ودنیا وآخرتم.به عظمت وجاه وجلال محمد وعترت پاکش که درود تو بر همه انها باد.
3- اللهم انى اسئلک الراحه عند الموت والمغفره بعد الموت والعفو عند الحساب». از تو راحتی هنگام مرگ وجان دادن وبخشش پس از مرگ وگذشت هنگام محاسبه اعمال ،مسئلت می کنم.
4- یا من له الدنیا والاخره ارحم من لیس له الدنیا والاخره». ای کسی که مالک دنیا وآخرتی،رحم کن بر کسی که نه دنیا دارد نه آخرت.
5- رب اغفر وارحم و عما تعلم انک انت الاعزّ الاجلّ الاکرم».پروردگارا بیامرز ورحم نما ودر گذر از آنچه (از من میدانی)بدرستی که توعزیزو بزرگوار وکریمی.
6- یا خیر المسؤولین و یا خیر المعطین، ارزقنى وارزق عیالى من فضلک فانک ذوالفضل العظیم»ای بهترین سؤال شده گان وای بهترین پاسخ دهنده وبخشندگان،بمن وعیالم از فضل خود روزی بدهبدرستی که توصاحب فضل عظیم هستی.
نماز جعفر طیار دارای چهار رکعت است که به صورت دو نماز دو رکعتی خوانده می شود.
جعفر ابن ابی طالب ملقب به ذوالجناحین» و مشهور به جعفر طیار» از صحابه پیامبر گرامی اسلام(صلی الله و علیه وآله) و برادر امام علی(علیه السلام) بود که در غزوه موته» دستانش توسط رومیان بریده شد و به شهادت رسید.
نماز جعفر طیار
بیشتر ما نام جعفر طیار را به عنوان نمازی طولانی می شناسیم که ازامام صادق(علیه السلام) نقل شده است، اما پپیشینه این نماز به کجا بر می گردد و خواندنآن چه ثوابی دارد؟
این نماز در واقع هدیه ای از سوی پیامبر اسلام(صلی الله و علیه وآله) به جعفر بن ابی طالب است و در روایات آمده زمانی که جعفر در روز فتح خیبر، از حبشه» به مدینه» آمد، رسول خدا(صلی الله و علیه وآله) به استقبال او رفت و پیشانى او را بوسید آن گاه رو به مردم کرد و فرمود: نمی دانم به کدام یک از این دو خوشحالی کنم، به فتح خیبر یا به برگشتن پسر عمویم جعفر؟» سپس این نماز را به او آموختند و فرمودند: اگر توانستى این نماز را هر روز، و اگر نتوانستى هر هفته، و اگر نتوانستى هر ماه، و اگر نتوانستى هر سال، و اگر نتوانستى در عمر خود یک بار این نماز را بخوان. اگر این نماز را خواندى، خداوند گناهان بزرگ و کوچک، قدیم و جدید و گناه عمدى و اشتباهى تو را مى بخشد».
امام کاظم(علیه السلام) فرمود: کسی که نماز جعفر را بخواند اگر گناه او به عدد ریگ هاى درهم فشرده بیابان و به اندازه کف هاى دریا باشد، خداوند همه آنها را مى بخشد».
نماز جعفر طیار دارای چهار رکعت است که به صورت دو نماز مستقل دو رکعتی خوانده می شود و بهترین وقت خواندن آن ظهر روز جمعه است، اما می توان در هر روز و هر ساعتی آن را خواند. نحوه خواندن نماز جعفر طیار به این شرح است:
چهار رکعت نماز ٓ دو تا دو رکعتی - خوانده شود که در رکعت اول، بعد از تکبیرة الاحرام، سوره حمد و سپس سوره زال»خوانده شود و بعد پانزده مرتبه گفته شود: سُبْحَانَاللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ
سپس به رکوع رفته ده بار همین ذکر، تکرار گردد و سر از رکوع بر داشته ده بار این ذکر را بگوید، آنگاه به سجده رفته ده بار آن ذکر را تکرار نموده، سپس سر از سجده بر داشته در حال نشسته ده بار آن ذکر گفته شود، دوباره به سجده رفته ده بار آن ذکر را تکرار کند و سر از سجده بر دارد در حالت نشسته ده بار دیگر آن ذکر را گفته سپس بلند شده و رکعت دوم را شروع کرده و در آن حمد و سپس سوره عادیات» را خوانده، و قبل از رکوع پانزده مرتبه همان ذکر را تکرار کرده، آنگاه قنوت گفته بعد به رکوع رفته ده بار آن ذکر را گفته سپس سر از رکوع بر داشته ده بار ذکر را بگوید.
آنگاه به سجده رفته همانند رکعت اول در دو سجده و پس از سر برداشتن از هر سجده ذکر را ده بار گفته پس از آن تشهد خوانده و نماز را سلام داده و بعد دو رکعت دیگر را با تکبیرة الاحرام آغاز نموده که در رکعت اول ٓ از دو رکعت دوم - بعد از حمد، سوره نصر» و در رکعت دوم ٓ از دو رکعت دوم ٓ بعد از حمد، سوره توحید» خوانده شود و مانند دو رکعت اول ذکرها را بعد از اتمام سوره قبل از رکوع و هنگام رکوع بعد از رکوع، در حال سجده، بعد از هر سجده به همان ترتیب و تعداد بگوید و نماز را با تشهد و سلام به اتمام رساند. همچنین می توان در هر چهار رکعت بعد از حمد، سوره توحید را خواند.
تغییر قبله مسلمانان از بیت المقدس به کعبه
سَیَقُولُ السُّفَهَاء مِنَ النَّاسِ مَا وَلاَّهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ الَّتِی كَانُواْ عَلَیْهَا قُل لِّلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ(بقره: ۱۴۲)؛ به زودى مردم كمخرد خواهند گفت چه چیز آنان را از قبلهاى كه بر آن بودند، رویگردان كرد؟ بگو: مشرق و مغرب از آن خداست! هر كه را خواهد به راه راست هدایت مىكند.
این آیه و چند آیه بعد، به یكى از تحولات مهم تاریخ اسلام كه موجى عظیم در میان مردم به وجود آورد، اشاره مى كند. پیامبر اسلام(صلی الله و علیه و آله) مدت سیزده سال پس از بعثت در مكه، و چند ماه بعد از هجرت در مدینه، به امر خدا به سوى بیتالمقدس» نماز مى خواند، ولى بعد از آن قبله تغییر یافت و مسلمانان مأمور شدند به سوى كعبه» نماز بگذارند. در اینكه مدت عبادت مسلمانان به سوى بیتالمقدس در مدینه چند ماه بود، مفسران اختلاف نظر دارند؛ از هفت ماه تا هفده ماه ذكر كرده اند، ولى هر چه بود در این مدت مورد سرزنش یهود قرار داشتند؛ چرا كه بیتالمقدس در اصل قبله یهود بود. آنها به مسلمانان مى گفتند: اینان از خود استقلال ندارند و به سوى قبله ما نماز مى خوانند، و این دلیل حقانیت ماست.
این گفتوگوها براى پیامبر اسلام(صلی الله و علیه و آله) و مسلمانان ناگوار بود. آنها از یك سو مطیع فرمان خدا بودند و از سوى دیگر یهود مداوم به آنان طعنه میزد؛ از همین رو پیامبر(صلی الله و علیه و آله) شبها به اطراف آسمان مى نگریست، گویا در انتظار وحى الهى بود. مدتى از این انتظار گذشت تا اینكه فرمان تغییر قبله صادر شد و در حالى كه پیامبر(صلی الله و علیه و آله) دو ركعت نماز ظهر را در مسجد بنىسالم» به سوى بیتالمقدس خوانده بود، جبرئیل مأمور شد بازوى پیامبر(صلی الله و علیه و آله) را بگیرد و روى او را به سوى كعبه بگرداند.
قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِی السَّمَاء فَلَنُوَلِّیَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَیْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوِهَكُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِینَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ»(بقره: ۱۴۴)؛ نگاههای انتظارآمیز تو را به سوی آسمان (برای تعیین قبله نهایی) میبینیم! اکنون تو را به سوی قبلهای که از آن خشنود باشی، باز میگردانیم. پس روی خود را به سوی مسجدالحرام کن! و هر جا باشید، روی خود را به سوی آن بگردانید! و کسانی که کتاب آسمانی به آنها داده شده، بهخوبی میدانند این فرمانِ حقی است که از ناحیه پروردگارشان صادر شده؛ (و در کتابهای خود خواندهاند که پیغمبر اسلام، به سوی دو قبله، نماز می خواند و خداوند از اعمال آنها (در مخفی داشتن این آیات) غافل نیست.
یهود از این ماجرا سخت ناراحت شدند و طبق شیوه دیرینه خود به بهانهجویى و ایرادگیرى پرداختند. آنها قبلاً مى گفتند: ما بهتر از مسلمانان هستیم؛ چرا كه آنها از نظر قبله استقلال ندارند و پیرو ما هستند، اما همین كه دستور تغییر قبله از ناحیه خدا صادر شد، زبان به اعتراض گشودند؛ چنانكه قرآن در آیه مورد بحث مىگوید: سَیَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِی كانُوا عَلَیْها»؛ به زودى بعضى از سبكمغزان مردم مى گویند چه چیز آنها (مسلمانان) را از قبله اى كه بر آن بودند برگردانید"؟
فلسفه تغییر قبله
صاحب تفسیر مجمعالبیان در اینباره مینویسد:
در اینكه اساساً به چه علت قبله مسلمانان از بیتالمقدس به كعبه انتقال یافت، دو قول است:
1. تغییر قبله به واسطه تغییر مصلحتى بود كه فقط خداوند آن را میداند.
2. علت آن از گفتار خداوند که میفرماید: لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَیْهِ» یعنى قبله را از این جهت تغییر دادیم تا پیروان پیامبر(صلی الله و علیه و آله) را از كسانى كه به مخالفت او برمیخیزند، معلوم كنیم، مشخص میشود؛ زیرا مسلمانان تا هنگامى كه در مكّه اقامت داشتند، مأمور بودند به سوى بیتالمقدس نماز بخوانند تا نسبت به مشركین مكّه كه به سوى كعبه متوجه بودند، امتیاز داشته باشند و وقتى كه نبىاكرم(صلی الله و علیه و آله) به مدینه هجرت فرمود، چون یهود كه در آن شهر اقامت داشتند به سوى بیتالمقدس متوجه بودند؛ مسلمانان مأمور گردیدند كه به سوى كعبه توجه كنند تا نسبت به یهود امتیاز داشته باشند».
در هیاهوی روزگار و مشکلاتی که ناخواسته هر روز بر سر راه انسان قرار میگیرند، ممکن است آنچنان که شایسته است به نماز توجه نکنیم لذا خواندن نمازی با توجه و خشوع، یکی از خواستهای قلبی هر فرد مۆمن به شمار میرود.
بسیاری از سنّت های نبوی متأسفانه در میان ما جایگاه اصلی خود را ندارند. این موضوع به خصوص زمانی اهمیت می یابد که توجه شود، توصیه و تأکید معصومین(علیهم السلام) بر آن ها بسیار بوده است! از جمله این سنت های شریف نماز شب» است تا جایی که نشانه مؤمن اقامه نماز شب دانسته شده است. در این نوشتار به بررسی سیره امیرمؤمنان (علیه السلام) در این باب می پردازیم.
نمازی در دل شب
شب هنگام که مردم در خوابند، مؤمنان واقعی از بستر بر می خیزند و به راز و نیاز با معبود یگانه می پردازند. نمازی که در تاریکی شب کسی جز خود خداوند از آن خبر ندارد و رمز برتری آن نیز شاید همین بی ریایی و مخلصانه بودن آن باشد.
سیره امیرمؤمنان در مورد نماز شب
اقامه نماز شب از جمله سنّت ها و سیره های همه معصومین است که هرگز در طول زندگی شریفشان ترک ننمودند. گویی دل شب بهترین زمان بود تا رازهای دل علی (علیه السلام) را بشنود و در خود نگهداری کند: دل شب محرم سرّالله است»
از جمله آدابی که برای مستحبات نماز شب ذکر شده است، عملی است که امیرمؤمنان (علیه السلام) هنگامی که برای نماز از بستر برمی خاستند، انجام می دادند و آن این بود که به آسمان نگاه می کردند و آیاتی از قرآن را در مورد خلقت آسمان و زمین تلاوت می فرمودند. همچنین نقل است حضرت آیات آخر سوره مبارکه را هنگام نماز شب تلاوت می فرمودند. این آیات توصیف کننده اسماء و صفات الهی است که بزرگی و برتری خداوند متعال را نشان می دهد:
مردی نزد امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) آمد و گفت: یا امیرالمؤمنین من در شب گذشته از نماز شب محروم شدم. حضرت به او فرمودند: تو مردی هستی که گناهان پایبند تو شد!
هُو الله الذی لا إله ألاّ هو عالمُ الغیبِ و الشّهاده هو الرّحمن الرّحیم. هو الله الّذی لا إله إلاّ هو الملکُ القُدّوسُ السَّلامُ المُؤمِنُ المُهَیمِنُ العزیزُ الجَبّارُ المُتکبّرُ سبحان الله عمّا یُشر. هو الله الخالقُ البارئُ المُصَوِّرُ لهُ الأسماءُ الحُسنی یُسَبِّحُ له ما فی السَّمواتِ و الأرضِ و هُو العزیزُ الحَکیم1
در این آیات شریفه، اسماء و صفات الهی مترتباً مورد تذکّر واقع می شوند و با یاد و ذکر خداوند و یادآوری صفات خاص الهی و بزرگی و بی همتایی او، دل برای ارتباطی مستمر و حضور قلبی خالصانه آماده می گردد. از این رو از جمله آداب نماز شب که از امیرالمؤمنان علی (علیه السلام) به سنّت مانده است، تلاوت این آیات هنگام برخاستن از بستر برای اقامه نماز شب است.
ساعت های پایانی
اهتمام به مناجات الهی در شب از جمله آموزه هایی است که امیرمؤمنان (علیه السلام) تا آخرین ساعات عمر شریفشان نسبت به آن متذکّر بودند. نقل است در شب نوزدهم ماه رمضان، همان شبی که آخرین شب عمر مولای متقیان بود، در دل شب از خواب برخاستند و تا هنگامه نماز صبح به عبادت و دعا مشغول بودند. در همان شب بود که از امّت نزد رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) گلایه نمودند و از جور و جفای خلق استغاثه جستند و شد آنچه نباید می شد، آنچنان که امام حسن (علیه السلام) پس از شهادت حضرت فرمودند: به خدا قسم، امشب مردی در بین شما قبض روح گردید که پیشینیان از او پیشی نگرفتند جز در فضل نبوت و آیندگان به او نخواهند رسید.2
از جمله آدابی که برای مستحبات نماز شب ذکر شده است، عملی است که امیرالمؤمنان (علیه السلام) هنگامی که برای نماز از بستر برمی خاستند، انجام می دادند.
محرومیت از نماز شب
از دیگر آموزه های اساسی درباره سیره امام علی (علیه السلام) درباره نماز شب آن است که به ذکر علت و دلیل محرومیت افراد از اقامه نماز شب پرداخته اند:
جناب صدوق در کتاب توحید روایت کرده اند که مردی نزد امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) آمد و گفت: یا امیرالمؤمنین من در شب گذشته از نماز شب محروم شدم. حضرت به او فرمودند: تو مردی هستی که گناهان پایبند تو شد.3
همان طور که مشاهده می شود حضرت در بیان علت عدم توفیق به خواندن نماز شب، کلیدی را ارائه می فرمایند که امروزه نیز می تواند راهگشای ما باشد. سرّ آنکه موفق به نماز شب نشویم جز این نیست که گناهان و زشتی ها همچون زنجیری پایمان را بسته اند و پرده غفلت و خواب زدگی بر چشمانمان کشیده اند. پس برای رهایی از چنگال گناهان و توفیق پرواز در شب های پر رمز و راز برای مناجات با معبود بی انباز باید تلاش و جهادی اکبر نمود.
نتیجه گیری
از جمله سیره امیرمؤمنان (علیه السلام) در بر پا داشتن سنن نبوی (صلی الله علیه و آله) اقامه نماز شب در طول عمر شریفشان بوده است. ایشان بر همین اساس، علت سلب توفیق از اقامه نماز شب را گناهان و محرمات ذکر فرموده اند.
منابع و مآخذ
1- سوره مبارکه - آیات 24-22
2- فص حکمه عصمتیه فی کلمه فاطمیه- آیت الله حسن زاده آملی- ص69
3- مجموعه مقالات آیت الله حسن زاده آملی- ص21 و 22
4- فضایل و سیره چهارده معصوم(علیهم السلام) در آثار استاد علامه حسن زاده آملی- عباس عزیزی
نماز ستون خیمه دین است و امام صادق (ع) نماز را مرز ایمان و کفر دانسته است. بنابر این، اگر کسی بخواهد خیمه ایی به نام دین را برپا کند، باید همواره در اندیشه تیرک اصلی و ستونی باشد که دین بدان استوار میگردد.
استاد مطهری در کتاب" آزادی معنوی" مینویسد
یکی از گناهان، استخفاف نماز یعنی سبک شمردن نماز است. نماز نخواندن یک گناه بزرگ است، و نماز خواندن اما نماز را خفیف شمردن، استخفاف کردن، بی اهمیت تلقی کردن گناه دیگری است. پس از وفات امام صادق علیه السلام ابوبصیر آمد به امّ حمیده تسلیتی عرض کند. امّ حمیده گریست. ابوبصیر هم که کور بود گریست. بعد امّ حمیده به ابوبصیر گفت: ابوبصیر! نبودی و لحظه ی آخر امام را ندیدی؛ جریان عجیبی رخ داد. امام در یک حالی فرو رفت که تقریباً حال غشوه ای بود. بعد چشمهایش را باز کرد و فرمود: تمام خویشان نزدیک مرا بگویید بیایند بالای سر من حاضر شوند. ما امر امام را اطاعت و همه را دعوت کردیم. وقتی همه جمع شدند، امام در همان حالات که لحظات آخر عمرش را طی میکرد یکمرتبه چشمش را باز کرد، رو کرد به جمعیت و همین یک جمله را گفت:اِنَّ شَفاعَتَنا لا تَنالُ مُستَخِفّاً بِالصَّلوةِ هرگز شفاعت ما به مردمی که نماز را سبک بشمارند نخواهد رسید. این را گفت و جان به جان آفرین تسلیم کرد."
در باب آثار و عقوبات سبک شمردن نماز، روایتی از حضرت ختمی مرتبت به نقل از دختر مکرمهشان نقل شده است که بسیار تکانهنده است:
"حضرت زهرا سلام الله علیها از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، سوال کرد: فقالت: یا ابتاه ما لمن تَهاون بصلاته من الرجال و النساء ». از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلـم پرسیدند: کسی که نمـازش را سبک می شمارد چه زن باشد و چه مرد باشد، آنهایی که نمــازشان را سبک می شمارند چه هست بر ایشـان.
این سبـک شمردن صحبتهای مختلف دارد یعنی: یکی این است که در اول وقت نماز نخواند، یکی این است که در موقع خـــواندن نمـاز زیاد به آداب و حـدودش مقیـد نباشد، سعی نکند که آن شرایـط فضیلت را مراعات کند، بطور کلـی سبک بشمارد. یکی از صور سبک شمردن تاخیر از اول وقـت است ولی ممکن است یکی در اول وقت هم بخواند ولی به شرایط آداب و حدودش چندان پا بنـد نشود، با عجله بخواند، حضـور نداشته باشد. البتــه بعدها در دنباله این صحبت در ادب حضـوع و خشــوع، آداب را ذکـرمی کنیم. در اینجا حضرت زهرا سلام الله علیهــا سوال میکند که کســی که نمــازش را سبک بشمارد چه میشود؟
قال رسول الله ( ص ) : یا فاطمه مَن تَهاون بصلاته من الرجال و النساء »، فرمود: یا فاطمه کسی که نمازش را سبک بشمارد از مـردها و زنـها، ابتلاه اللهُ بخمس عشرة خصلة »، خدا او را به 15 خصلت مبتلا میکند ( خیلی تهدید کننده است ) ، ستٌ منها فی دار الدنیا و ثلاث عند موتها و ثلاث فی قبره و ثلاث فی القیامة اذا خرج من قبره »، شش تا در زندگـی دنیــــا و سه تا در وقت مرگ و سه تا در قبـر و بــرزخ و سه تای دیگر در قیــامت است وقتـــی از قبرش خارج میشود.
فاما اللواتی تصیبه فی دار الدنیا »، اما شش خصلتی که خدا پیش میآورد در دنیا برای کسانی که نمــاز را کوچک می شمارند:
1- فالاولی یرفع الله البرکة من عمره »: اول این است که خدا برکـــت را از عمــر او بــــرمـی دارد؛ این عمــر که من و شما میکنیم، برکت از آن برداشته میشود که انسـان نداند که چه کرد، از کارهای خیــر، نه از شرّ؛ مثلا کسانی میبینید عمرشان با برکت است، خوب عبــادت میکنند، خدمات زیــاد میکنند مثلا فرض کنید صاحب همین کتاب، مجلسـی، اهل تزکیه بوده، اهـل باطن بوده، فلیسوف بوده، عارف بوده، خدمــاتی که کرده، مرجعیت که داشته، چقــدر کتاب نوشته، کتابهایش اگــر بنا باشد که به ما بدهند از روی آن بنویسیم تا آخر عمــر تمام نمیکنیم؛ عمر با بــرکت بوده؛ مقصود طولانــی بودن عمر نیست، برکت در عمر، اشتباه نکنید.
کسانی که در نمـاز سستی میکنند از عمرشان برکت گــرفته میشود؛ چیز عجیبی است بعدش هم روی این مسـاله دقت کنید این عمـرها که میگذرد، عمـر ماها و عمر بعضیها چگونه است در مقایســه با آنها از لحــاظ برکت؛ یرفع الله البرکة فی عمره.
2- یرفع الله البرکة من رزقه »: برکت را از روزیشــان هم بــر میدارد.
برکت از روزی هم این نیست که انســـان کم پول بدست میآورد یا زیاد؛ نه؛ برکت در زندگی و معیشت است که آن را خــدا بر میدارد.
3- و یَمحوا الله عزوجلّ سیماء الصالحین من وجهه »: سومین چیزی که مبتلا میشود این است که خدای متعال سیمــای صالحان را ازاو بر میگیرد؛ وقتی به صــورتش نگاه میکنید سیمای صالحــان در او نیست. این هم چیزی است؛ صــالحان یک سیمایی دارند البته اهـــــل ذوق میفهمند، این را با ذوق و دل میشود فهمید، نه زیبــایی ظاهری است، سیمای صالحان یک چیزی است که اهل دل و اهل ذوق میفهمند.
4- و کل عمل یعمله لا یؤجر علیه »: هر عملـی که انجام میدهد از اعمال خیـر و عبادات، اجــری به آن داده نمیشود.
5- و لا یرفع دعاؤه الی السماء »: پنجمی اش این است که دعــای او مستجاب نمیشود.
6- والسادسة لیس له حظّ فی دعاء الصالحین »: از دعای صالحان هم بی بهره میشود، یعنی صالحان که برای مومنیــن و مومنــات دعاهایی میکنند که وظیفه اشان است، اینها از دعای صالحان حظّـــی برایشـان نیست.
این شش خصلتی که در دنیا پیش میآید برای آنها که نمازشــان را کوچک می شمارند.
و اما اللواتی تصیبه عند موته »
تکرار میکنم کوچک شمردن نماز، تاخیر از اول وقت، با عجله خواندن، آداب حضور را مراعات نکردن، درنماز ظاهرا و باطنا بازی نکردن، لباس و نظافت و اینها را مراعات نکردن خلاصه سبک شمردن.
و اما آن سه تا که در وقت مرگش به او میرسد:
1- فاولاهن انه یموت ذلیلا »، اولش این است که مرگش به صورت خفتبــار میشود.
2- والثانیة یموت جائعا »، گـرسنه میشود موقــع مرگ، این گرسنگی یک گرسنگی بسیــــار اسرار آمیز است که غیــرظاهری و دنیوی است و انسانها از آن وقتی که از اینجا به بــرزخ منتقل میشوند و از اول انتقــال به برزخ این گرسنگی و تشنگی شــروع میشود و بعدش هم در قیــامت مخصوصا هست، این یک چیزی غیــر از گرسنگی دنیاست.
3- والثالثة یموت عطشانا »، سومی هم این است که در حال تشنــگی است فلو سقی من انهار الدنیا لم یرو عطشه.
و اما اللواتی تصیبه فی قبره »،
اما سه تــای دیگر که در قبر و بــرزخ به او میرسد این است که:
1- فاولاهن یوکل الله به مَلکا یزعجه فی قبره »، حالا ما فکر میکنیم این سستیها که در استخفاف به نمــاز داشته ایم زیاد مهــم نبوده، آخرش این است که خـدا میبخشد؛ زیاد مهـم نبوده؛ خیلی چیز مهمی بوده، حالا این قسمتی از بیانات است که در اینجا وارد شده دقت کنید. اولش این است که خــدا مَلَکی را موکل میکند که در قبرش به او عذاب میکند در بـــرزخ.
2- و الثانیة یضیق علیه قبره » ، و دومین چیز که خدا برای او پیش میآورد این است که عــالم قبرش برای او تنگ میشود؛ این را دیگر نمیفهمیم که چگونه تنــگ میشود.
3- الثالثة ت الظلمة فی قبره »، و سومی اش این است که عالــم قبرش برای او ظلمــانی میشود.
و اما اللواتی تصیبه یوم القیامة »،
اما آن سه تای دیگـر که در روز قیــامت برایش پیش میآید
وقتی که از قبرش خــارج میشود و به قیامت و محشــر قـدم میگذارد؛ اذا خرج من قبره فاولاهن ان یُوکل الله به ملکا یَسحَبه علی وجهه و الخلائق ینظرون الیه »، اولش این است که خدا ملکی را موکل میکند که او را بـه "رو میبرند" توجــه میکنید نماز خوان است مردم هم نگاه میکنند؛ غیـــر عـادی میبرند.
و الثانیة یُحاسب حسابا شدیدا »، دومی اش هم این است که در مقـــــــام حساب، حساب شدیدی از او میکشند.
و الثالثة لاینظرالله الیه و لا یُزکیه و له عذاب الیم »، و از همه اینها بــالاتر، خدا به او نظـر نمیکند و او را تزکیــه نمیکند و عذاب الیـم هم برایش هست. اینها برای کســی است که تهاون بصلاته."
منابع:
آزادی معنوی. مرتضی مطهری
بیانات آیت الله استاد محمد شجاعی
مُهر تکهای گِل شکل داده شدهاست که مسلمانان شیعه هنگام نماز بر آن سجده میکنند. گرچه مهر نزد شیعه موضوعیت ندارد؛ بلکه ملاک همان سجده بر خاک است و مُهر وسیلهای است که سجده بر خاک را در هر جا و هر مکان سهل و آسان میسازد.
سجدهگاه پیامبر اسلام
بر اساس حدیث بسیار مشهوری که معتبرترین منابع فقهی شیعه و سنی و کتب فراوانی در میان مسلمین آنرا نقل نمودهاند، پیامبر اسلام گفتهاست:
جعلت لی الأرض مسجدا و طهورا
زمین به عنوان سجده گاه و وسیلهای پاک کننده برای من قرار داده شدهاست
در این روایت پیامبر اسلام زمین را آشکارا به عنوان سجده گاه معرفی میکنند. در عمل نیز پیامبر اسلام شیوه سجده کردن را به اصحاب آموختهاند.
برای عنوان نمونه، وائل (یکی از صحابه)، نقل میکند که پیامبر را دیدم، در حالیکه پیشانی و بینی مبارک خویش را به هنگام سجده بر روی زمین گذارده است. ابو هریره و ابو سعید خدری نیز در روایاتی جداگانه میگویند که بر اثر بارش باران، خاک زمین تر شده بود، اما با این حال رسول خدا بر روی زمین سجده نمود و ما خود اثر آنرا را بر پیشانی آن بزرگوار مشاهده کردیم. عایشه میگوید که رسول خدا هیچگاه به هنگام سجده پیشانی خویش را با چیزی نمیپوشاند.
سجدهگاه شیعیان
شیعیان مطابق آموزهای اهل بیت معتقدند که در شرایط عادی و در غیر حالت اضطرار، باید بر روی زمین و اجزای آن و یا آنچه که از آن میروید، به استثنای خوراکیها و آنچه که برای تهیه لباس بکار میروند، سجده کرد.
شیعیان دلائل و روایات فراوانی در خصوص سجدهگاه انسان از اهل بیت مورد استناد قرار میدهند. به عنوان نمونه هشام بن حکم از جعفر صادق خواست تا او را از چیزهائی که سجده بر آنها صحیح است آگاه کند،جعفر صادق در پاسخ گفت: سجده بر هیچ چیز جائز نیست، مگر بر زمین و آنچه زمین آنرا میرویاند، بغیر از چیزهائی که خورده میشوند یا پوشیده میگردند.»
از نظر علمای شیعه، سجده بر هر خاکی بدون اشکال است، اما برای تربت حسین بن علی مزیت قائل شده و سجده بر آن را مستحب دانستهاند
فلسفه مهر چیست؟
سجده، یعنی مسلمان عابد، پیشانی خود را [به ویژه در هنگام نماز]، بر روی خاک یا سنگ بگذارد. این مسئله در میان اهل تشیع و اهل تسنن یکسان و مشابه است. و مهر نیز به غیر از خاک چیزی نیست.
منتهی چون نمیشود در همه جا به خاک یا سنگ دسترسی یافت و یا خاک و سنگ را همراه خود به مسجد، خانه، شرکت، کارخانه و … برد، شیعیان خاک پاک را به صورت یک قالب درآوردهاند تا حملش آسان باشد و لذا در نظر شیعه این خاکی که به شکل مهر درآمده است، هیچ ارزشی به غیر از همان خاک ندارد. مگر آن که تربیت سیدالشهداء علیهالسلام باشد که آن در همه جا حرمت خودش را دارد. خواه به شرکت مهر درآمده باشد و یا به همان شکل خاک روی زمین کربلا یا … باشد.
اما در عین حال چنین نیست که سجده بر غیر خاک و یا سنگ جایز نباشد و چنین نیز نیست که بر هر چیزی جایز باشد. لذا در فقه تشیع که مبتنی بر فقه اهل بیت علیهمالسلام میباشد، تعریف آن چه سجده بر آن جایز است و یا جایز نیست به وضوح و کمال صورت پذیرفته است. چنان در مسائل فقهی (رسالهها) بیان شده است:
باید بر زمین و چیزهاى غیر خوراکى و پوشاکى که از زمین مى روید، سجده کرد و سجده بر چیزهاى خوراکى و پوشاکى صحیح نیست . منظور از خوراکى ، چیزهایى است که خام یا پخته آن ، عادتاً خورده مى شود. پس سجده بر گندم و جو و نخاله آنها که در ضمن خورده مى شود، صحیح نیست ، ولى سجده بر پوست برنج و پوست خربزه و هندوانه و انار و حتى در حال اتّصال ، مانعى ندارد. و همچنین سجده بر گیاهان دارویى که اختصاص به مریض دارد و به هیچ وجه از آن در حال سلامت استفاده نمى شود، جایز است . و سجده بر تنباکو و مانند آن ، که خوراکى نیست ، جایز است ، به خلاف مثل قهوه و چاى. منظور از پوشاکى ، چیزى است که عادتاً پوشیده مى شود، و لو بعد از ریسیدن و بافتن ، مثل پنبه و کتان و کنف ، ولى سجده بر برگ درختان و چوبها و آن چه که از چوب ساخته مى شود و حصیر و بادبزن و امثال آن ، جایز است . سجده کردن بر چیزهاى معدنى ، مانند طلا و نقره ، عقیق و فیروزه ، باطل است، اما سجده کردن بر سنگهاى معدنى ، مانند سنگ مرمر و سنگهاى سیاه ، بنابر اظهر اشکال ندارد. بهتر از هر چیز براى سجده کردن تربت حضرت سید الشهداءعلیه السّلام است ».
اما در فقه اهل سنت، سجده بر هر چیزی جایز است. لذا همان طور که پیشتر در سایت درج شده بود، ممکن است سجدهی نماز اهل سنت به لحاظ فقه تشیع (اگر بر روی چیزهای جایز انجام نپذیرد) اشکال داشته باشد، اما سجدهی اهل تشیع به لحاظ فقه تسنن بدون ایراد است. چرا که آنان سجده بر هر چیزی» را جایز میدانند و مهر نیز یکی از همان هر چیزی» است.
البته در میان فرقها و مذاهب اهل تسنن، طبق معمول سلفیها که در سعودی هستند و به آنها وهابی نیز گفته میشود» و هدفی جز خدمت به بنیانگذارشان انگلیس و تحریف اسلام ندارند، نظر ویژه و کاملاً متضادی با فقه تشیع و تسنن دارند. آنها میگویند:
سجده بر خاک نه تنها مستحب و یا واجب نیست بلکه حرام است و هر کس از روی عمد مرتکب آن شود مشرک است و هر کس از روی اعتقاد به شرطیت در نماز، این عمل را انجام دهد، خونش هدر است و قتلش بر حاکم اسلامی واجب»!
همانطور که مشاهده میفرمایید: وهابیها نه تنها خود را تنها فرقهی بر حق دانسته و به خاطر تسلط بر مکه و مدینه حاکم جهان اسلام قلمداد مینمایند، بلکه از هر بهانهای برای مشرک خواندن شیعیان و سایر مسلمانان مذاهب اهل سنت سوء استفاده نموده و جواز قتل آنان را به راحتی صادر میکنند!
شک دررکعتهای نماز
شکهای صحیح شکهایی هستند که برای هر کدام طبق دستور باید عمل نمود
تعداد شکهای صحیح
- شک دو و سه
- شک بین دو و چهار
- شک بین سه و چهار
- شک بین دو وسه و چهار
- شک بین چهار و پنج در حالت نشسته
- شک بین چهار و پنج در حالت ایستاده
- شک بین پنج و شش در حالت ایستاده.
اقسام شکهای صحیح
-شکی که در هر جای نماز باشد صحیح است و آن فقط شک بین سه و چهار است.
- شکهایی که فقط در حالت نشسته و بعد از تمام شدن سجده ی دوم صحیح است؛که شامل شک بین دو وسه، شک بین دو وچهار و شک بین سه و چهار.
- شکهایی که فقط در حالت ایستاده صحیح اند؛ که شامل شک بین سه و پنج، شک بین سه و چهار و پنج و شک بین پنج و شش میباشد.
نکاتی چند در رابطه با احکام شکهای صحیح
- در شکهای صحیح همیشه بنا را بر طرف زیادی گذاشته می شود مگر آنکه طرف زیادی نماز را باطل کند که در آن صورت بنا را بر طرف کمی باید گذاشت.مثلا در شک بین سه و چهار بنا را بر چهار(طرف زیادی ) می گذاریم. ولی در شک بین مثلا چهار و پنج بنا را بر(چهار) طرف کمتر باید بگذاریم زیرا اگر بنا را بر طرف بیشتر بگذاریم نماز باطل می شود. پس به طور کلی در شکهای صحیح هر جا که اگر بنا را بر بیشتر بگذا ریم نماز باطل میشود بنا را بر کمتر میگذاریم.
- پس از بنا گذاردن بر طرف زیادی، اگر طرف زیاد رکعت آخر نماز باشد در همان رکعت نماز را تمام می کند.مانند شک دو و چهار و یا مانند شک سه و چهار. و اگر طرف زیادی رکعت آخر نماز نباشد باید مقدار کم را بخواند تا تکمیل شود. مانند شک دو وسه که باید یک رکعت دیگر بخواند و نماز را سلام بدهد و سپس نماز احتیاط بخواند.
-پس از بنای بر زیادی و تمام کردن نماز باید بدون انجام کاری که منافی با نماز است مقدار کمبود احتمالی نماز را بوسیله خواندن نماز احتیاط جبران کرد. مثلا در شک بین سه و چهار که بنا را بر چهار میگذارد و نماز را لام میدهد چون ممکن است که در واقع سه رکعت شده و سلام داده باشد باید یک رکعت نماز احتیاط بخواند.
- در چهار شک (شک بین سه و پنج، شک بین سه و چهار و پنج، شک بین پنج و شش و شک بین چهار و پنج در حالت ایستاده) نماز گزار وظیفه دارد که بنشیند که اگر بنشیند یک رکعت به عقب بر میگردد و تبدیل میشود به (شک بین دو و چهار، شک بین دو و سه و چهار، شک بین چهار و پنج و شک بین سه و چهار) بنا بر این حکم چهار شک در حال ایستاده مانند سه شک در حال نشسته و یک شک سه و چهار در همه حا ل است.
- در چهار شک قبل پس از نشستن و عمل نمودن به دستور شک ، بعضی از فقها فرموده اند: پس از نماز و عمل به دستور شک باید برای قیام زیادی دو سجده سهو بنماید.
حکم شکهای صحیح
درباره این سایت